می‌باریدی. می‌باریدی و من درنگ نکردم. به کناری کشاندمت. نوازشَت کردم. آرام برایت خواندم که تحمل نمی‌کنم. نمی‌توانم تحمل کنم که آرام آرام زیر گونه هایت گرم شود، هاله ی شفافی جلوی مردمک چشمت حلقه بزند و آرام آرام سرازیر جاده ای شود که تمام زندگی ام است.

به آغوش کشیدمت و سرت را روی سینه ام گذاشتی. خودخواه بودم، چون خوشبخت ترین بودم. ماه بالای سرمان را نشانت دادم. گفتم که جلوی او لااقل خجالت زده‌مان نکن. خندیدی. آه که خندیدی و خنده ات، حل کرد همه چیز دنیایم را. تکیه دادی و با خودم قسم خوردم که تکیه گاهت باشم‌. اما بند نیامدی.
چشمانت را بوسیدم. چشمانت را بستی، اما عقب نرفتی. گونه هایت را بوسیدم و سرمای قطره های اشک‌ را از صورتت گرفتم. باز عقب نرفتی. ممنوع ترین کار ممکن را کردم. عقب نرفتی. عقب نرفتم.
زیر نور ماه، تمام چیز هایی را که میخواستم، داشتم. مهم ترینم را داشتم. اولینم را داشتم. اولینِ تمامِ زندگی ام را داشتم و راستش را بخواهید، در آن لحظه دست و دلم به فکر از دست دادنش هم نمی‌رفت. نمی‌توانست که برود.
دور شدی، فاصله دادی.‌ اما بیا برایت بگویم که حتی اگر دورترین نقطه ی دنیا هم که باشی باز برایت می‌نویسم. باز به دنبالت می‌گردم. باز دوازده ساله می‌شوم، عاشقت می شوم و می بوسمت.

 

 

آسمون، ابرات رو بِبَر از شهرِ من

این روزا دنیا واسه من، از خونه‌مون کوچیک تره..

و تو چه می‌دانی، که حتی آدم‌بدهای زندگی‌ات هم گاهی شب‌ها، از سرِ حسی گنگ، گریه می‌کنند

آرام ,عقب ,داشتم ,باز ,هم ,ام ,را داشتم ,عقب نرفتی ,گونه هایت ,چشمانت را ,آرام آرام

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش آپارتمان فانتاکروم، مخمل پاش، هیدروگرافیک نمایندگی فروش خدمات تعمیر آدرس کولر گازی اسپلیت کم مصرف در شیراز - عظیمی v & jk وبلاگ نویسی مرکز پرستاری مراقبتی توان سلامت نوس پی صدای باران معرفی جاذبه های گردشگری استانبول گنجینه اندوخته های روانشناسی من